- عضو اضافی خانواده{پارت یک} -
از زبان میروئی:
----------------------------------------------------
تا اونجایی که یادمه این اتفاق حدودا پاییز رخ داد
پدر مادرم علاقه ای به بچه دار شدن نداشتن ولی گفتن یه بچه تو راهه...از اونجایی که میخواستن سقدم(درست نوشتم؟)کنن باید پول جمع میکردن...اینکار تا پاییز سال بعد رخ داد...نزدیک یازده ماه تو شکم مامانم بودم...بلاخره پولو جور کردن و میخواستن منو سقد کنن ولی دکتر ها به مادرم گفتن که دیگه دیر شده بچه داره بدنیا میاد...مادر و پدرم حسابی ناراحت شده بودن که چطور خرجمو بدن
بعد از بدنیا اومدنم تا چهارسال خرجمو دادن و به خوبی بزرگم کردن...تا بلاخره چهار سالم شد...ولی...
------------------------------------------------------
ادمین:هع...جای حساس تمومش کردم میدونم ولی مجبور بودم🥰✋️✊️
----------------------------------------------------
تا اونجایی که یادمه این اتفاق حدودا پاییز رخ داد
پدر مادرم علاقه ای به بچه دار شدن نداشتن ولی گفتن یه بچه تو راهه...از اونجایی که میخواستن سقدم(درست نوشتم؟)کنن باید پول جمع میکردن...اینکار تا پاییز سال بعد رخ داد...نزدیک یازده ماه تو شکم مامانم بودم...بلاخره پولو جور کردن و میخواستن منو سقد کنن ولی دکتر ها به مادرم گفتن که دیگه دیر شده بچه داره بدنیا میاد...مادر و پدرم حسابی ناراحت شده بودن که چطور خرجمو بدن
بعد از بدنیا اومدنم تا چهارسال خرجمو دادن و به خوبی بزرگم کردن...تا بلاخره چهار سالم شد...ولی...
------------------------------------------------------
ادمین:هع...جای حساس تمومش کردم میدونم ولی مجبور بودم🥰✋️✊️
۲۱۵
۲۶ آذر ۱۴۰۳